پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ب.ظ

شعر حضرت ام البنین(س)

در ادامه مطلب اشعاری از شاعران معروف کشور در مورد مادر حضرت عباس(ع)حضرت ام البنین(س) آمده است.

http://www.askdin.com/gallery/images/8087/1_hazrat-ommolbanin-sa-1.jpg

حضرت ام البنین(س)-مصائب
1:
در کنار چهارقبر شریف
آن قدر گریه کرده بی حال است
ظهر امروز باز غش کرده
روضه خوان شهید گودال است:
2:
گفت زینب میان مردم شام
فکر رأس برادرت بودی؟
راستی این دفعه جواب بده
راضی از دست نوکرت بودی؟
3:
گفته بودم که روز عاشورا
همه دم پیش خواهرش باشد
قبل از آن که کسی شهید شود
پیش مرگ برادرش باشد
4:
سر عباس را به نی دیدی
لب او خشک بود یا تر بود؟
خواب دیدم که آب ها را ریخت
نگران لب برادر بود
5:
دست او جای دست مادر تو
من شنیدم که زود پرپر شد
سر عباس را به نی بستند
بس که افتاد مثل اصغر شد
6:
تا سر شیر خواره می افتاد
شعله بر قلب کاروان می زد
سر عباس من که... ولی افتاد
رعد و برقی در آسمان می زد
*****

یا ام البنین

من که از نسل دلیر عربم

امّ العبّاسم و امّ الادبم

مادر چهار یل رعنایم

من کنیز حرم زهرایم

آسمان خاک نشین حرمم

عرش در تحت لوای کرمم

معرفت مسئله آموز من است

عاشقی سائل هر روز من است

دل من محو تولّای ولی ست

سِمتم خادمی بیت علی ست

من سفارش شده ی زهرایم

آبرو یافته از مولایم

وه از آن روز که قابل گشتم

با در بیت مقابل گشتم

آمد آن لحظه چه خوش اقبالم

دختر شاه به استقبالم

قبله ی نور به کاشانه ی من

حرم الله کجا خانه ی من

دست بانوی حرم بوسیدم

خاک پایش به بصر مالیدم

گفتم این بیت حریم لاهوت

من کنیزم به دیار ملکوت

آمدم خادم این در باشم

خادم دختر حیدر باشم

لیک آن روز ز غم رنجیدم

وای دل، صحنه ی سختی دیدم

هر دو ریحانه حق تب دارند

بین خانه حسنین بیمارند

گفت زینب به دو چشمانی تر

نذر روزه بنما ای مادر

عرق از صورتشان تا شد جمع

سوختم در غمشان همچون شمع

آن قدر خرج ولایت گشتم

مورد لطف و عنایت گشتم

تا خدا مزد ولایم را داد

که به من گل پسری زیبا داد

صاحب جنة الاحساس شدم

مادر حضرت عباس شدم

در وفا یار بلا فصل شدم

مادر فضل و اباالفضل شدم

شوری افتاد ز عشقش به دلم

دید از فاطمه بودن خجلم

حق نمود این شرفم نقش جبین

حضرت فاطمه شد ام بنین

گفتم عباس گل ریحانی

به امیرت تو بلا گردانی

نه برادر و نه من مادرشان

من کنیز و تو غلام درشان

روزی آید که به همراه حسین

از مدینه بروی نور دو عین

چون حسینم تو خدایی گردی

عاقبت کرب و بلایی گردی

یک وصیت کنم این لحظه تو را

جان تو جان عزیز زهرا

 

رفتی و همره تو شادی رفت

از مدینه دگر آزادی رفت

وای زان روز که غم ها برگشت

کاروان گل زهرا برگشت

جان هر دل شده بر لب آمد

بی حسین حضرت زینب آمد

گفت با من همه اسرار مگو

ماجراهای تو و بغض گلو

گفت لب تشنه سوی آب شدی

از خجالت به خدا آب شدی

گفت با قدّ کمان جان دادی

من شنیدم نگران جان دادی

تا که مشک و علمت را دیدم

دست پاک تو ز دور بوسیدم

باورم نیست سر زین و سجود

فرق عباس من و ضرب عمد

یاد تو روضه به پا می سازم

تا ابد بر پسرم می نازم

نزد زهرا تو وجیه اللّهی

فانی حضرت ثار اللّهی

-------------------------------------

آن کس که در میانۀ محشر امید ماست

ام البنین مادر سردار کربلا ست

او کز غم فراق علمدار در غم است

بانی  روضه های علمدار کربلاست

اینک اگر قلم به ورق می زنم بدان

از شور و شوق دلبری ماه کربلاست

زینب اگر سفیر غم غاضریه شد

بیرق به دست مادر سقای کربلاست

تنها دلیره ای که ابوفاضلش دهند

این فاطمه نشان گر غوغای کربلاست

ما را غزل اگر ز غم خیمه ها دهند

ام البنین ساقی غم های کربلاست

کان نو عروس تازه به حجله روانه شد

گفتا که خود کنیز شهیدان کربلاست

مادر که شد پسر به سر دست ها گرفت

گفتا که این فدایی ارباب کربلاست

در وصف حال او چه کنم قاصر است زبان

ام البنین مادر سردار کربلاست

****
تقدیم با خانوم ام البنین سلام الله علیها

بدون ماه قدم می زنم سحر ها را

گرفته اند از این آسمان قمرها را

چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است

رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده

گرفته ان از این پیر زن پسر ها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش

بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه ، روضه می خواند

که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را

ندیده است اگر چه ولی خبر دارد

سر عمود عوض کرده شکل سرها را

کنار آب دوتا دست بر روی یک دست

رسانده است به ما خانم این خبرها را

 

        علی اکبر لطیفیان

-------------------------------

ای مادر چار آفتاب ادرکنی

زهرای سرای بوتراب ادرکنی
ما دست به دامان توأیم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی

***********************************

این زن که چهار گل به دامن دارد
دل از غمش احساس شکستن دارد
عباس اگر ماه بنی هاشم شد
نور از رخ تابان همین زن دارد

**************************************

ای مادر عباس فدای پسرت

ای همسر خورشید فدای قمرت

ای ام بنین مادر مردان نبرد

عالم به فدای چار نور بصرت

 

می خورد آب ز چشمان تو صد رود فرات

چشمه اشک تو بی بی شده است آب حیات

کربلا تاز بقیع و ز بقیع تا ز خدا

بر تو ای ام بنین مادر روضه صلوات

************************************

ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا "فاطمـه یا فاطمـه
بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
!ای همه از خود سفرت تاحسین
!اذن دخـول حــرمت یاحسین
سایـــه‌نشین حـــرم آفتــاب
غــرق شــده در کــرم آفتاب
فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی
طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام
دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام

قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد
ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد
!جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای !حسین
چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
شــد حــرم چــار امــامت مــزار
پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو
فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو
چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک
رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک
لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر
در پـی تابـوت تــو همچـون پسر


بــر لبشـان نالـه یا فاطمه
اشـک فشاندنـد بــرایت همـه
دیــده اوتـاد بــرایت گـریست
سیــدسجّاد بــرایت گــریست
نیست عجب اینکه به ترفیع تو
فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو
بـه غیـرت و وفا و احساس تو
بـه خـون پیشانـی عبـاس تو
ناله جانسوز تو در گوش ماست
چوبۀ تابوت تو بر دوش ماست
بـاز هـم آی ماه شهادت فروز
مراسـم دفـن تـو مـی‌بود روز
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد


ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس
لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس
کـاش شـود جـاری اشـک همه
"از حـرمت تــا حـرم فاطمه
«میثــم» آلـــوده دل ســوخته
چشم بـه سـوی حـرمت دوخته
ذکر دل اوست به هر صبح شام
تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام
بــاغ گــل یــاس سلام علیک
مــادر عبـــاس ســلام علیک

غلامرضا سازگار

*********************************

ای فلک یک مه و سپهر سه اختر
شیرخدا را خجسته همدم و همسر
فاطمــه دوم بــهشت ولایـت
یـار عـلی، نایــب بتـول مطهر
یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب‌کبری تو را صدا زده مادر
امّ‌بنیــن، مــام شیـر خـداوند
امّ‌ادب، آفتاب خانـه ی حیـدر
خوانده کنیـز عزیز فـاطمه خود را
ای بـه ادب از همه زنان جهان سر
برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضـرت عبـاس در حضــور بـرادر
کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چــار گل سـرخ و چار لاله ی پرپر
ای پسر تو حسین دوم زهرا
ای بــه بنینت ســلام آل پیمبر
از همگان برترنـد خیـل شهیدان
رتبه ی عباس توست ز آن همه برتر
نیست عجب گر که با زیارت زهرا
گــردد اجــر زیــارت تــو برابــر
رویــت مــانند آفتــاب درخشـان
بــختت بالاتــر از سپهــر مــدوّر
غبطـه بـه عبـاس تو برند شهیدان
با همه قدر و جلال در صف محشر
زائــر بــاب البقیـع تـوست دل ما
ای نفس جـان بـه تربـت تـو معطر
روی ارادت نهاده‌ایم بر آن خاک
حـاجت دائـم گرفته‌ایم از آن در
روز وفات تـو گشت شهـر مدینه
محفل اندوه و اشک و ناله سراسر
کاش که بودند چار دسته گل تو
تا که زنند از غمت به سینه و بر سر
حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
آه نه عون تو بـا تو بود نه جعفر
آب شدی در فراق یوسف زهرا
گـرچه تــو را بــود داغ‌هـای مکرر
دوست نه تنها گریست بر تو که می‌زد
بــر دل دشمــن شــرار آه تـــو آذر
در کـف عبـاس تـوست حاجت کونین
گرچـه جـدا شـد ورا دو دست ز پیکر
دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
نیــزه بــه سینــه، عمـود آهن بر سر
بـر تــو و عبــاس تــو ســلام هماره
ای پــدر و مــادرم فــدای تــو مادر
گـــر بگــذارند دشمنــان تو «میثم»
گیرد چون جان خـود مـزار تو در بر

 

***************************************

خزان غم به باغ یاس آمد

وفـات مـادر عبـاس آمد
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
نفس هـا آه آتشبـار گشته
که داغ فاطمه تکرار گشته
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
ز گلزار جنان یا ایهاالناس
به استقبال مادر آید عبّاس
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
بنی هاشم به نوحه دم بگیرید
بـرای فاطمـه مـاتم بـگیرید
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
اگر چه داغ عبّاسش بـه دل بود
ز اشک حضرت زهرا خجل بود
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
عزای همسر مولی المـوالی است
امیرالمؤمنین جای تو خالی است
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
درود ما به داغ روی داغش
سلام ما به قبر بی چـراغش
علمدار امامت، سرت بادا سلامت

************************************

سلام ما به تو ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریم چهار مسیح
سپهر نورفروز سـه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگر مادرت به ثارا...
سلام بـر تو و ابناء و شوهرت مادر
بـه عطر دامـن عبـاس پرورت مادر
ادب بـه قـامت زهـرایی ات قیام کند
وفا بـه غیـرت عباس تو سلام کند
سلام زینب کبـرا و حضرت سجّاد
به خون پاک بنین تو پاک مادر باد
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل محمّـد عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه ای
تـو آسمـان ادب را همیشـه قائمه ای
به نفس پاک محمّد تو همدمـی مادر
مسیح عشق و ادب را تو مریمی مادر
بهشت، شیفته ی چار لاله یــاست
کلید باب حوائج به دست عبّـاست
مــزار تــوست کنـار مزار چار امـام
که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام
سـر ارادت ایـن هفت اب به خاکت باد
چهــار ام بــه فــدای بنین پاکـت باد
مگر به گوش پیام خـدا ز غیب شنفـت
که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت
هـزار قافلـه دل پـای بسـت فـرزندت
نشـان بوسـه ی مـولا بـه دست فرزندت
تو جـان پاکـی و عبّـاس، پاره ی تن تو
ستـاره ریختـه زهـرا به مـاه دامن تو
حسین را که بسی داشت در کنار شهید
به جز تو نیست کسی مادر چهار شهید
به چار ماه خود اشکی نریختی ز دو عین
گریستی به حسین و گریستی به حسین
اگـر تـو نـام نبـردی ز شاخـه ی یاست
گریست دیده ی زهـرا بـرای عبّـاست
الا تمام وجودت پر از نوای حسین
به گریـه نایبه الزینبی بـرای حسین
روایـتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریـه کنان حسین، بـر اشکت
سرود زخم گلوی حسین، ورد لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت
شبی که چشم حسین اوفتاد بر پسرت
فشاند نور ز خورشیدِ چهره بر قمرت
نگـاه نافـذش اظهـار کـرد بی پرده
که بهـر شیرخـدا شیرِ شیـر آورده
هر آنکه روی ورا دید، این ندا سر داد
دوباره حضرت زهرا حسین دیگر زاد
تو مـادر شهـدا، همـسر علـی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی 
خزان رسید چو بر برگ لاله یاست
نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست
سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند
هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگـر بـه دوش غریبانــه رفـت تابوتت
دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود
تو داغدار شهید کنار علقمـه ای
همیشه فاطمه بودی همیشه فاطمه ای
نگه به خاطر ذریّه ی بتولم کن
مرا که «میثم» آلوده ام، قبولم کن

----------------------------
نگیر از شب من آفتاب فردا را

نبند روی من آن چشمه‏های زیبا را
تو گاهواره ماه و ستاره‏ها هستی

خدا به نام تو کرده است آسمان‏ها را
تو در ادامه هاجر به خاک آمده‏ای

که باز سجده کنی امتحان عظمی را
خدا سپرده بدستت چهار اسماعیل

که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را
چه کرده‏ای که به آغوش مهربانی تو

سپرده‏اند جگر گوشه‏های زهرا علیهاالسلام را
بگو چه بر سر بانوی آب آمده است

که باز می‏شنوم رود رود دریا را
تبر چگونه شکسته‏ست شاخه و برگ تو را

چطور خم شده‏ای بر زمین، سپیدارا!بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیه‏ها

حدیث تشنه‏ترین دست‏های صحرا را
از آسمان به زمین آمده است گیسویت

که سربلند کند دختران حوّا را




نوشته شده توسط نویسندگان کانون توحید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

آخرین نظرات

شعر حضرت ام البنین(س)

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ب.ظ

در ادامه مطلب اشعاری از شاعران معروف کشور در مورد مادر حضرت عباس(ع)حضرت ام البنین(س) آمده است.

http://www.askdin.com/gallery/images/8087/1_hazrat-ommolbanin-sa-1.jpg

حضرت ام البنین(س)-مصائب
1:
در کنار چهارقبر شریف
آن قدر گریه کرده بی حال است
ظهر امروز باز غش کرده
روضه خوان شهید گودال است:
2:
گفت زینب میان مردم شام
فکر رأس برادرت بودی؟
راستی این دفعه جواب بده
راضی از دست نوکرت بودی؟
3:
گفته بودم که روز عاشورا
همه دم پیش خواهرش باشد
قبل از آن که کسی شهید شود
پیش مرگ برادرش باشد
4:
سر عباس را به نی دیدی
لب او خشک بود یا تر بود؟
خواب دیدم که آب ها را ریخت
نگران لب برادر بود
5:
دست او جای دست مادر تو
من شنیدم که زود پرپر شد
سر عباس را به نی بستند
بس که افتاد مثل اصغر شد
6:
تا سر شیر خواره می افتاد
شعله بر قلب کاروان می زد
سر عباس من که... ولی افتاد
رعد و برقی در آسمان می زد
*****

یا ام البنین

من که از نسل دلیر عربم

امّ العبّاسم و امّ الادبم

مادر چهار یل رعنایم

من کنیز حرم زهرایم

آسمان خاک نشین حرمم

عرش در تحت لوای کرمم

معرفت مسئله آموز من است

عاشقی سائل هر روز من است

دل من محو تولّای ولی ست

سِمتم خادمی بیت علی ست

من سفارش شده ی زهرایم

آبرو یافته از مولایم

وه از آن روز که قابل گشتم

با در بیت مقابل گشتم

آمد آن لحظه چه خوش اقبالم

دختر شاه به استقبالم

قبله ی نور به کاشانه ی من

حرم الله کجا خانه ی من

دست بانوی حرم بوسیدم

خاک پایش به بصر مالیدم

گفتم این بیت حریم لاهوت

من کنیزم به دیار ملکوت

آمدم خادم این در باشم

خادم دختر حیدر باشم

لیک آن روز ز غم رنجیدم

وای دل، صحنه ی سختی دیدم

هر دو ریحانه حق تب دارند

بین خانه حسنین بیمارند

گفت زینب به دو چشمانی تر

نذر روزه بنما ای مادر

عرق از صورتشان تا شد جمع

سوختم در غمشان همچون شمع

آن قدر خرج ولایت گشتم

مورد لطف و عنایت گشتم

تا خدا مزد ولایم را داد

که به من گل پسری زیبا داد

صاحب جنة الاحساس شدم

مادر حضرت عباس شدم

در وفا یار بلا فصل شدم

مادر فضل و اباالفضل شدم

شوری افتاد ز عشقش به دلم

دید از فاطمه بودن خجلم

حق نمود این شرفم نقش جبین

حضرت فاطمه شد ام بنین

گفتم عباس گل ریحانی

به امیرت تو بلا گردانی

نه برادر و نه من مادرشان

من کنیز و تو غلام درشان

روزی آید که به همراه حسین

از مدینه بروی نور دو عین

چون حسینم تو خدایی گردی

عاقبت کرب و بلایی گردی

یک وصیت کنم این لحظه تو را

جان تو جان عزیز زهرا

 

رفتی و همره تو شادی رفت

از مدینه دگر آزادی رفت

وای زان روز که غم ها برگشت

کاروان گل زهرا برگشت

جان هر دل شده بر لب آمد

بی حسین حضرت زینب آمد

گفت با من همه اسرار مگو

ماجراهای تو و بغض گلو

گفت لب تشنه سوی آب شدی

از خجالت به خدا آب شدی

گفت با قدّ کمان جان دادی

من شنیدم نگران جان دادی

تا که مشک و علمت را دیدم

دست پاک تو ز دور بوسیدم

باورم نیست سر زین و سجود

فرق عباس من و ضرب عمد

یاد تو روضه به پا می سازم

تا ابد بر پسرم می نازم

نزد زهرا تو وجیه اللّهی

فانی حضرت ثار اللّهی

-------------------------------------

آن کس که در میانۀ محشر امید ماست

ام البنین مادر سردار کربلا ست

او کز غم فراق علمدار در غم است

بانی  روضه های علمدار کربلاست

اینک اگر قلم به ورق می زنم بدان

از شور و شوق دلبری ماه کربلاست

زینب اگر سفیر غم غاضریه شد

بیرق به دست مادر سقای کربلاست

تنها دلیره ای که ابوفاضلش دهند

این فاطمه نشان گر غوغای کربلاست

ما را غزل اگر ز غم خیمه ها دهند

ام البنین ساقی غم های کربلاست

کان نو عروس تازه به حجله روانه شد

گفتا که خود کنیز شهیدان کربلاست

مادر که شد پسر به سر دست ها گرفت

گفتا که این فدایی ارباب کربلاست

در وصف حال او چه کنم قاصر است زبان

ام البنین مادر سردار کربلاست

****
تقدیم با خانوم ام البنین سلام الله علیها

بدون ماه قدم می زنم سحر ها را

گرفته اند از این آسمان قمرها را

چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است

رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده

گرفته ان از این پیر زن پسر ها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش

بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه ، روضه می خواند

که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را

ندیده است اگر چه ولی خبر دارد

سر عمود عوض کرده شکل سرها را

کنار آب دوتا دست بر روی یک دست

رسانده است به ما خانم این خبرها را

 

        علی اکبر لطیفیان

-------------------------------

ای مادر چار آفتاب ادرکنی

زهرای سرای بوتراب ادرکنی
ما دست به دامان توأیم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی

***********************************

این زن که چهار گل به دامن دارد
دل از غمش احساس شکستن دارد
عباس اگر ماه بنی هاشم شد
نور از رخ تابان همین زن دارد

**************************************

ای مادر عباس فدای پسرت

ای همسر خورشید فدای قمرت

ای ام بنین مادر مردان نبرد

عالم به فدای چار نور بصرت

 

می خورد آب ز چشمان تو صد رود فرات

چشمه اشک تو بی بی شده است آب حیات

کربلا تاز بقیع و ز بقیع تا ز خدا

بر تو ای ام بنین مادر روضه صلوات

************************************

ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا "فاطمـه یا فاطمـه
بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
!ای همه از خود سفرت تاحسین
!اذن دخـول حــرمت یاحسین
سایـــه‌نشین حـــرم آفتــاب
غــرق شــده در کــرم آفتاب
فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی
طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام
دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام

قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد
ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد
!جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای !حسین
چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
شــد حــرم چــار امــامت مــزار
پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو
فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو
چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک
رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک
لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر
در پـی تابـوت تــو همچـون پسر


بــر لبشـان نالـه یا فاطمه
اشـک فشاندنـد بــرایت همـه
دیــده اوتـاد بــرایت گـریست
سیــدسجّاد بــرایت گــریست
نیست عجب اینکه به ترفیع تو
فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو
بـه غیـرت و وفا و احساس تو
بـه خـون پیشانـی عبـاس تو
ناله جانسوز تو در گوش ماست
چوبۀ تابوت تو بر دوش ماست
بـاز هـم آی ماه شهادت فروز
مراسـم دفـن تـو مـی‌بود روز
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد


ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس
لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس
کـاش شـود جـاری اشـک همه
"از حـرمت تــا حـرم فاطمه
«میثــم» آلـــوده دل ســوخته
چشم بـه سـوی حـرمت دوخته
ذکر دل اوست به هر صبح شام
تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام
بــاغ گــل یــاس سلام علیک
مــادر عبـــاس ســلام علیک

غلامرضا سازگار

*********************************

ای فلک یک مه و سپهر سه اختر
شیرخدا را خجسته همدم و همسر
فاطمــه دوم بــهشت ولایـت
یـار عـلی، نایــب بتـول مطهر
یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب‌کبری تو را صدا زده مادر
امّ‌بنیــن، مــام شیـر خـداوند
امّ‌ادب، آفتاب خانـه ی حیـدر
خوانده کنیـز عزیز فـاطمه خود را
ای بـه ادب از همه زنان جهان سر
برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضـرت عبـاس در حضــور بـرادر
کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چــار گل سـرخ و چار لاله ی پرپر
ای پسر تو حسین دوم زهرا
ای بــه بنینت ســلام آل پیمبر
از همگان برترنـد خیـل شهیدان
رتبه ی عباس توست ز آن همه برتر
نیست عجب گر که با زیارت زهرا
گــردد اجــر زیــارت تــو برابــر
رویــت مــانند آفتــاب درخشـان
بــختت بالاتــر از سپهــر مــدوّر
غبطـه بـه عبـاس تو برند شهیدان
با همه قدر و جلال در صف محشر
زائــر بــاب البقیـع تـوست دل ما
ای نفس جـان بـه تربـت تـو معطر
روی ارادت نهاده‌ایم بر آن خاک
حـاجت دائـم گرفته‌ایم از آن در
روز وفات تـو گشت شهـر مدینه
محفل اندوه و اشک و ناله سراسر
کاش که بودند چار دسته گل تو
تا که زنند از غمت به سینه و بر سر
حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
آه نه عون تو بـا تو بود نه جعفر
آب شدی در فراق یوسف زهرا
گـرچه تــو را بــود داغ‌هـای مکرر
دوست نه تنها گریست بر تو که می‌زد
بــر دل دشمــن شــرار آه تـــو آذر
در کـف عبـاس تـوست حاجت کونین
گرچـه جـدا شـد ورا دو دست ز پیکر
دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
نیــزه بــه سینــه، عمـود آهن بر سر
بـر تــو و عبــاس تــو ســلام هماره
ای پــدر و مــادرم فــدای تــو مادر
گـــر بگــذارند دشمنــان تو «میثم»
گیرد چون جان خـود مـزار تو در بر

 

***************************************

خزان غم به باغ یاس آمد

وفـات مـادر عبـاس آمد
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
نفس هـا آه آتشبـار گشته
که داغ فاطمه تکرار گشته
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
ز گلزار جنان یا ایهاالناس
به استقبال مادر آید عبّاس
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
بنی هاشم به نوحه دم بگیرید
بـرای فاطمـه مـاتم بـگیرید
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
اگر چه داغ عبّاسش بـه دل بود
ز اشک حضرت زهرا خجل بود
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
عزای همسر مولی المـوالی است
امیرالمؤمنین جای تو خالی است
علمدار امامت، سرت بادا سلامت
*****
درود ما به داغ روی داغش
سلام ما به قبر بی چـراغش
علمدار امامت، سرت بادا سلامت

************************************

سلام ما به تو ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریم چهار مسیح
سپهر نورفروز سـه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگر مادرت به ثارا...
سلام بـر تو و ابناء و شوهرت مادر
بـه عطر دامـن عبـاس پرورت مادر
ادب بـه قـامت زهـرایی ات قیام کند
وفا بـه غیـرت عباس تو سلام کند
سلام زینب کبـرا و حضرت سجّاد
به خون پاک بنین تو پاک مادر باد
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل محمّـد عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه ای
تـو آسمـان ادب را همیشـه قائمه ای
به نفس پاک محمّد تو همدمـی مادر
مسیح عشق و ادب را تو مریمی مادر
بهشت، شیفته ی چار لاله یــاست
کلید باب حوائج به دست عبّـاست
مــزار تــوست کنـار مزار چار امـام
که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام
سـر ارادت ایـن هفت اب به خاکت باد
چهــار ام بــه فــدای بنین پاکـت باد
مگر به گوش پیام خـدا ز غیب شنفـت
که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت
هـزار قافلـه دل پـای بسـت فـرزندت
نشـان بوسـه ی مـولا بـه دست فرزندت
تو جـان پاکـی و عبّـاس، پاره ی تن تو
ستـاره ریختـه زهـرا به مـاه دامن تو
حسین را که بسی داشت در کنار شهید
به جز تو نیست کسی مادر چهار شهید
به چار ماه خود اشکی نریختی ز دو عین
گریستی به حسین و گریستی به حسین
اگـر تـو نـام نبـردی ز شاخـه ی یاست
گریست دیده ی زهـرا بـرای عبّـاست
الا تمام وجودت پر از نوای حسین
به گریـه نایبه الزینبی بـرای حسین
روایـتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریـه کنان حسین، بـر اشکت
سرود زخم گلوی حسین، ورد لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت
شبی که چشم حسین اوفتاد بر پسرت
فشاند نور ز خورشیدِ چهره بر قمرت
نگـاه نافـذش اظهـار کـرد بی پرده
که بهـر شیرخـدا شیرِ شیـر آورده
هر آنکه روی ورا دید، این ندا سر داد
دوباره حضرت زهرا حسین دیگر زاد
تو مـادر شهـدا، همـسر علـی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی 
خزان رسید چو بر برگ لاله یاست
نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست
سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند
هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگـر بـه دوش غریبانــه رفـت تابوتت
دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود
تو داغدار شهید کنار علقمـه ای
همیشه فاطمه بودی همیشه فاطمه ای
نگه به خاطر ذریّه ی بتولم کن
مرا که «میثم» آلوده ام، قبولم کن

----------------------------
نگیر از شب من آفتاب فردا را

نبند روی من آن چشمه‏های زیبا را
تو گاهواره ماه و ستاره‏ها هستی

خدا به نام تو کرده است آسمان‏ها را
تو در ادامه هاجر به خاک آمده‏ای

که باز سجده کنی امتحان عظمی را
خدا سپرده بدستت چهار اسماعیل

که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را
چه کرده‏ای که به آغوش مهربانی تو

سپرده‏اند جگر گوشه‏های زهرا علیهاالسلام را
بگو چه بر سر بانوی آب آمده است

که باز می‏شنوم رود رود دریا را
تبر چگونه شکسته‏ست شاخه و برگ تو را

چطور خم شده‏ای بر زمین، سپیدارا!بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیه‏ها

حدیث تشنه‏ترین دست‏های صحرا را
از آسمان به زمین آمده است گیسویت

که سربلند کند دختران حوّا را


نظرات  (۱)

۲۶ دی ۹۳ ، ۱۸:۵۰ خادم ام البنین س
یاااااااااااااااااااا ام البنین سلام الله علیها

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی