سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۲۶ ق.ظ
در ادامه مطلب شعری زیبا از شاعر اهل بیت(ع) وحید قاسمی در مورد امام زمان(عج) آمده است.
گفتم :«علی مدد»، قلمم ذوالفقار شد
مضمون اسیر لشگر زلف نگار شد
حرف از نجف که شد،دل ِ پیمانه ام گرفت
آهی کشید و... قافیه دیدم «خمار» شد
من پای ِ آن « یَمُت یَرنی » رگ گذاشتم
تیغت کجاست!؟ وقت قرارومدار شد
اثبات این جنون به قیامت نمی رسد
پرونده ام به خال لبت واگذار شد
کفران نعمت است، اگر کم طلب کنم
قنبربه لطف بندگی ات شهریار شد
اجداد ایل من، همه معشوق مذهب اند
سلمان اگرنشد نسبم ! مهزیارشد
میثم به چین زلف تو تبعید دار شد
مالک که چین ندید، سیاستمدار شد
ازبسکه وصله های عبایت شکوه داشت
سلطانی از مقام خودش برکنار شد
رنگ اُحد پرید، همین که نگاه کرد
تیغی دو دم به گرده ی طوفان سوارشد
گاهی مرا به چوب محبت بزن علی !
دل سربه راه ِ ترکه ی آموزگار شد
فکر رفو پیرهن کهنه ات نباش
پیراهن تو پرچم پروردگار شد
سردر تنور خانه ی بدکاره ها نکن !
ای پرده پوش! صبرخدا آشکار شد
با اینکه پای درد تو صفین گریه کرد
دامان کوفه تا به ابد لکه دار شد
وقتی کلون در، پرشال تو را گرفت
عالم دچار گریه ی بی اختیار شد
رفتی و... تا قیام قیامت،امام عشق
پیراهنی سیاه تن ِ روزگار شد
مضمون اسیر لشگر زلف نگار شد
حرف از نجف که شد،دل ِ پیمانه ام گرفت
آهی کشید و... قافیه دیدم «خمار» شد
من پای ِ آن « یَمُت یَرنی » رگ گذاشتم
تیغت کجاست!؟ وقت قرارومدار شد
اثبات این جنون به قیامت نمی رسد
پرونده ام به خال لبت واگذار شد
کفران نعمت است، اگر کم طلب کنم
قنبربه لطف بندگی ات شهریار شد
اجداد ایل من، همه معشوق مذهب اند
سلمان اگرنشد نسبم ! مهزیارشد
میثم به چین زلف تو تبعید دار شد
مالک که چین ندید، سیاستمدار شد
ازبسکه وصله های عبایت شکوه داشت
سلطانی از مقام خودش برکنار شد
رنگ اُحد پرید، همین که نگاه کرد
تیغی دو دم به گرده ی طوفان سوارشد
گاهی مرا به چوب محبت بزن علی !
دل سربه راه ِ ترکه ی آموزگار شد
فکر رفو پیرهن کهنه ات نباش
پیراهن تو پرچم پروردگار شد
سردر تنور خانه ی بدکاره ها نکن !
ای پرده پوش! صبرخدا آشکار شد
با اینکه پای درد تو صفین گریه کرد
دامان کوفه تا به ابد لکه دار شد
وقتی کلون در، پرشال تو را گرفت
عالم دچار گریه ی بی اختیار شد
رفتی و... تا قیام قیامت،امام عشق
پیراهنی سیاه تن ِ روزگار شد
وحید قاسمی
۹۲/۰۶/۰۵